next page

fehrest page

back page


2 - شروح بر خطبه البيان‏
((خطبه البيان)) از پيش مورد توجه ارباب حكمت و عرفان و اصحاب دانش و پژوهش بوده است، از اينرو شروح بسيارى بر آن، صورت تحرير يافته است كه برخى از آنها عبارتند از:
1 - شرح ابوالقاسم راز ذهبى.
2 - شرح ميرزا ابوالقاسم گيلانى.
3 - شرح منسوب به مير سيد شريف گرگانى.
4 - شرح شاپور كاشانى.
5 - شرح محمد على (نور على شاه) طبسى.
6 - شرح منسوب به ابن عبدالفتاح.
7 - شرح خواجه محمد دهدار شيرازى (همين شرح).
8 - شرح شارحينى كه ناشناخته مانده‏اند.
تذكر: ما اين نكته را از فهرست جناب آقاى منزوى جلد 2 (1) / 1231 براداشت كرده‏ايم.
3 - شناخت نسخ و روش تصحيح‏
ما را در تصحيح اين گرامى رساله، دو نسخه در دست بوده است:
1 - نسخه آستان قدس رضوى بشماره 520 اخبار با خط نسخ و به خط ((زين العابدين نقيب بن عبدالله)) به تاريخ 1284 ق. با رمز (رض) كه نسخه اساس ما است.
2 - نسخه نجف اشرف، شيخ آقا بزرگ تهرانى، نوشته عبدالعلى بن علينقى سعد آبادى سفلى 1350 ه'. معرفى شده در ((الذريعه))(ج 7 ص 291) كه فيلم آن ( كه به خامه جناب شيخ صاحب الذريه مى‏باشد) در كتابخانه دانشگاه تهران به شماره 2986 مى‏باشد.
تذكار: بناى اين بنياد رفيع بر آن قرار گرفت كه ما در تصحيح اين رساله سامى در جايگاه پاورقى به نكاتى كه در اختلاف نسخ، مخل معانى بود اشارت نموديم و آنهائى را كه چندان مدخليتى معنوى نداشت فرو گذاشتيم و اگر احيانا وجود لغاتى چون آنان را كه در بين كروشه قرار گرفته‏اند را بر سبيل اضافه، مناسب يافتيم در آن جايگاه ([]) اضافه نموديم. و تا مقدار كه در توان بود، به ماخذ اشارت كرديم.
تقدير
در خاتمه اين تمهيد از دوستان عزيزم آقايان حسين معماريان و مهدى معماريان و احمد خمسه‏لو كه در استنساخ اين شرح سامى و آقاى اويس وفسى كه در ويراستارى نهائى متن، مرا يارى فرموده‏اند و نيز از مسئول محترم انتشارات صائب اعنى جناب آقاى محمد رضا مدبر سپاسگزارى مى‏نمايم.
آذر ماه 1377 ش برابر با شعبان المعظم 1419 ق ساوه - محمد حسين اكبرى ساوى‏
ديباچه كتاب‏
الحمدلله الذى خلق الانسان، علمه البيان، المنان ذى الاحسان، الذى هو كل يوم فى شان، فسبحان من لا يشغله شان عن شان . و صلواته و- رض: هو كل.

? -د: و صلات صلوته.
?
سلامه على محتد عوالم الامكان، حقيقه حقايق الاعيان، محمد المصطفى الهاشمى من آل عدنان، و على آله و اهل بيته الطيبين الطاهرين، الذينهم‏- الطيبين را ندارد.
?
خلاصه الامكان و الاكوان، و على صحبه الخصوصين من الله تعالى - د: ((الامكان)) ندارد.
?
- رض: تعالى را ندارد. ? بالرضوان، الممتازين من البريه بصحبه حبيب الرحمن - صلى الله عليه و عليهم - ما استدام الدوام و استدار الزمان.
و بعد چنين گويد پيكر گفتار و صورت ديوار محمد بن محمود المقلب به دهدار - غفر الله تعالى لهما -: كه چون دهقان ازل تخم محبت اهل بيت رسول - صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين- و شيعيان حقيقى ايشان كه اكابر صوفيه‏اند - قدست اسرارهم - در زمين فطرت و مزرعه جبلتم ريخته و ساقى لم يزل، شراب طهور موالات بتول - سلام الله عليهم‏- رض: از ((وساقى)) تا ((سلام الله عليهم اجمعين)) را ندارد.
?
اجمعين - را با شيره جانم آميخته و ايمان طاهر از لوث تعصبات بار آورده و كيفيت ممزوج به اعتدال صافى از تكلفات دماغ دين مرا كرم داشته، پس هميشه در تتبع كلام تابع و متبوع از مكتوب و مسموع مى‏باشد. و در ادارك معانى الفاظ از آن دست، كه به كفتين نقل و عقل، و شاهين حكم شرع توان سنجيد مى‏كوشد و گاهى از تار و پود گرير و تقرير پلاسى يافته، بر تن‏- د: ((تقرير)) را ندارد.
?
دريافته اهل خويش مى‏پوشد، تا در يوزه دعائى از ابواب ارباب دل و اصحاب ديده نمايد. و از حمله توفيقات الهى و مواهب عينى كه شامل نقد وقت اين ناقص معيار هنر آمد، شرف مطالعه ((خطبه البيان)) بود كه‏- رض ((هنر)) را ندارد
?
مستند احوال سر دفتران دواوين كمال است. و اين خطبه از جمله آن خطب است كه در حين جذبات قدسيه و نفحات الهيه و غلبه نورالوهيت، بر- ((كه)) را ندارد
?
بقعه بشريت از جان عالم و عالم جان، منظور علم و مشهود عيان، صورت سر وجود و منطبع مرات نمود، سر الانبياء و حقيقه الاوليا، مطلوب كل‏- د: سير.
?
طالب، امير المومنين على بن ابى طالب - على نبينا و عليه و على جميع الال و الاصحاب من الله الصلوة و السلام الى يوم الحساب - به عالم تلفظ در آمده و شان ورودش آنستكه گاهى بر منبر از احوال سابق و لاحق و از- د: آمد و شان.
?
كيفيات وجود اشياء، وقايع و ملاحم بيان مى‏فرمود و در آن اثناء سائلى به طريق امتحان سئوال مى‏كرده كه يا على اين بيان را از كجا مى‏نمائى. چنانچه در خطبه سلونى دعلب (دعبل) يمانى پرسيده كه ((هل رايت‏-د: ذعبب.
?
- د: كه رايت.
?
ربك)) و در خطبه ملاحم، سويدبن غفله نوفل هلالى 8 گفته كه تو اينها را حاضرى و دانسته مى‏گوئى يا مثل اين، پس آن حضرت عبارت مشهوره مذكوره در خطبه‏اى كه ((انا سر الاسرار ، انا شجره الانوار)) و آنچه در- رض: و انا.
?
اين خطبه است در جواب سويد فرموده و سر وقوع اين حال و حكمت در صدور اين مقال آنستكه عقل غير مشتق از عقال شطحيات ارباب حال را كه رشاشه اين نورند از جمله محال نشمرد و اهل كمال را سندى باشد والله اعلم.
پس چون اين معدوم الاهليه از مطالعه آن بقدر حوصله قابليت خود بهره ور شد خواست كه به موجب كريمه (المومنون اخوه) برادران ايمانى را- حجرات / 11.
?
اطلاعى بر تاويل آن كلام حقيقت نظام بوجهى از وجوه كه سهل الماخذ باشد حاصل آيد پس به زبان پارسى از فائده آن اعم بوده التزام نمود كه‏- رض: بودالذام. ? تحرير بعضى از مدركات خويش نمايد تا به حس سماع و نيت انتفاغ طالبان حق را از اين تاويل فائده جزيل رسد و بعد از جزم عزم و عقد نيت ناگاه‏- رض: عزم جزم.
?
صورت كمال معنى و معنى كمال صورت مجتمع استعداد نوعى هندسه عالم جمعى مرهم اصحاب درد نوع منحصر در فرد المخوف به عواطف‏-د: جمع.
?
الرحمن خان خانان - ايدالله تعالى بجوده و جنوده - بصورت مثال در- رض: جان جانان، با جيم ابجد.
?
بزم خيال نزول اجلال نمود و به زبان حال گره از رشته مقال گشود و چنين فرمود: كه آن گوهر يتيم را نسبت ما، در سلك تحرير بادى كشيد كه پاس حقوق مقتضى آنستكه در فائده دعائى كه تو آنرا از مشفقان بر لوح توقع‏- رض: به اين.
?
مى‏نگارى ما را شريك دارى كه از اين معنى ترا صورت نفعى خاص در آينه حصول اختصاص انطباع مى‏يابد، پس بر امتثال اشارت بطرع و رغبت اقدام نمود و اين ارقام را ((خلاصه الترجمان فى تاويل خطبه البيان)) نام نهاد - و منه الهدايه و الرشاد - نمايد را خصوصا بهره ور دارد بر اين قليل البضاعه، عديم الاستطاعه، پاسبان فيض و حفظ خويش بگمارد بمنه وجوده، و پيش از شروع، تمهيدى و مقدمه‏اى مذكور مى‏شود و بعد از انجام، قصيده‏اى كه بشكرانه اين نعمت در مدح خطيب منبر سلونى و معتعرف حقائق شونى، سياه قلزم لا هوت، سياح عالم جبروت، صياد طيور ملكوت، سلطان‏- د: ((سياح قلزم لاهوت)) را ندارد.
?
ملك ناسوت - عليه سلام الله الحى الذى لا يموت - بنظم آورده ثبت‏- رض: السلام.
?
مى‏گردد.
و به الحول و القوه و الحمدلله على انعامه و صلى الله على نبينا خلفائه.

تمهيد
بر واقفان اسرار و ناقدان آيات و اخبار معين و مبرهن است كه كلامى كه‏- رض: ((اسرار)) ندارد.
?
افاده معنى كند كه از آن اشتراك حكمى ميانه واجب و ممكن لازم نيايد- رض: مى‏كند.
?
كه آن حكم مناسب قدس الوهيت بود آن كلام را محكم مى‏گويند. و اگر مفاد كلام مستلزم اشتراك حكمى غير مناسب تنزيه و تقديس بود آن كلام را متشابه خوانند. اگر از قرآن يا حديث باشد شطح نامند، اگر از قول اكابر-د: و حديث.
?
باشد در وقت غلبه حال و سقوط بشريت بشرط آنكه بزرگى كه قائل آن قول است صاحب تزكيه او صاف و اخلاق و ضابط احكام و حدود شرع‏- رض: ((است)) را ندارد.
?
باشد و در باقى احوال به سر حد قتال نفس ، رسيده باشد و شربى - د: ((نفس)) را ندارد
?
- قتال نفس... موت اختيارى - رزقنا الله و اياكم - مراد است كه آن حيات حقيقى و معنوى استو اقسام موت ارادى عبارت است از:
1- موت احمر: كه مخالفت و مجاهدت با نفس است كه لازمه آن، جريان دم احمر است.
2 - موت ابيض: كه جوع و گرسنگى استكه موجد سفيدى و موجب بياض و نورانيت قلب مى‏باشد.
3 - موت اخضر: كه پوشيدن لباس و مرقع و مندرس است، كه منشأ اخضر از عيش گرديده و باطن را نظارت دهد.
4 - موت اسود: كه تحمل ايذاء مردمان است كه منشأ اسوداد وجه خلقى و جنبه يلى الن
?
- رض: مشربى.
?
تمام از حام مدام حب نوافل و بهره از حب فرايض او را روزى شده‏- رض: نوافل.
?
باشد، وجه تسميه اين كلام به متشابه آن است كه عقل تكذيب قائلش نمى‏توان نمود و حكم بر مفهوم ظاهرش بطريق صدق مخالف قواعد شرعى مى‏بايد و راه ادراك باطنش بر او به سبب عدم رسوخ در علم‏- د: به سر.
?
بسته است چه آن مخصوص به صاحبان طريقت و واقفان اسرار حقيقت است و نفى باطن كلام كفر است، زيرا كه در حديث نبوى صلى الله عليه و آله هفت بطن قرآن را ثبوت رسيده پس ادراك و حكم آن كلام بر عقل‏- هفت بطن قرآن... قال رسول الله صلى الله عليه و آله ان للقرآن ظهرا و بطنا و لبطنه بطنا الى سبعة ابطن: تفسير صادقى، فيض قدس سره شريف، مقدم ? مشتبه ماند و منع تاويل نمى‏تواند كرد چه علم تاويل از قرآن و حديث مثبت و مضبوط است. پس آن كلام چون به ظاهر صرف تشابه با كلام مشبهه و مجسمه و زنادقه دارد و بتاويل حقيقت آن تشابه با كلام شرع‏- براى تحصيل عقائد ايشان به فرهنگ فرق سلامى، دكتر مشكور - الملل و النحل، شهرستانى انوارالنعمانيه، سيد جزائرى - وبيان الاديان، ابوالعمالى محمدالحسينى، العلوى - و امثال آنها رجوع شود. ? مى‏يابد آنرا متشابه گفته‏اند، و اگر صاحب تاويل بر آن صفت است كه‏- د: صاحب تاويل اگر از روى.
?
در قرآن هست كه ( ابتغاء الفتنه) تاويل مى‏كند و كجى و زيغ در دل‏- رض: ((هست)) را ندارد.
?
- آل عمران / 8 . ? دارد زنديق يا كافر است، بحسب قصد و تاويل اگر از روى رسوخ در علم يا اقتباس از مشكوه اهل تحقيق و عرفان مى‏كند پس با آن حال اگر نيت حسنه با آن عمل باشد شريك بهره اهل انتفاع و بهره را ز فيض قائل كلام مى‏شود. اكنون امثال اين متشابهات اگر از جماعت اهل بيت - عليهم السلام من الملك العلام - آنرا بنام شطح خواندن ترك ادبست و البته متشابه از آن -د: بايد تعبير.
?
تعبير بايد نمود و نسبت عموم و خصوص مطلق ميانه مفهوم متشابه و شطح مرعى بايد داشت كه بر همه متشابه اطلاق شطح خواندن ترك ادبست و البته متشابه از آن تعبير بايد نمود و نسبت عموم به خصوص‏-د: بايد تعبير ? مطلق ميانه مفهوم متشابه و شطح مرعى بايد داشت كه بر همه متشابه اطلاق شطح نكند، و اگر همه شطح را متشابه خوانند تواند بود. اكنون به اتفاق جميع علما محقق و محدثين مدقق و اصحاب طريقت قاطبه (ره) حضرت امام متقين و رئيس العارفين و مقتدى الصديقين و يعسوب الدين اخو رسول الله صلى الله عليه و آله ابو تراب على بن ابى طالب عليه‏- د: اتو تراب را.
?
السلام را در حقايق و معارف الهى و حل معضلات طريقت و كشف اسرار حقيقت كلام عالى بسيار است كه از سوابق و لو احق صدور مثل اين امتناع داشته و دارد و در تعريف كلام عرفان انجام توحيد نظام آن امام الانام - عليه الصلوه و السلام - اكابر كرام فرموده‏اند كه: فوق كلام خلق و دون‏- رض: وفق.
?
كلام خالق)) زيرا كه مقتبس از انوار محمدى صلى الله عليه و آله است‏-د: الخالق.
?

كما قال - عليه‏السلام -: سلونى عما دون العرش فان ما بين الجوانح‏- به بحارالانوار، ج 40، ب 93 رجوع بفرمائيد. ? علما جما هذا اللعاب رسول الله صلى الله عليه و آله فى فمى هذا ماذقنى رسول الله صلى الله عليه و آله ذقاذقا فوالذى نفسى بيده او اذن للتوريه و الانجيل ان يتكلما لوضعت و ساده فاجزت بما فيهما فصدقانى على‏- د: و لصدقانى.

? ذلك .
و از جمله متشابهات كه در هنگام استتار بشريت و غلبه ظهور جذبات الوهيت از آن مهندس كارخانه لاهوتى و مقدرات احكام جبروتى - عليه‏السلام - صادر شده اين خطبه است كه به خطبه البيان اشتهار دارد اميد بكرم وهاب عليم و جواد كريم آن است كه مومنان صادق الاعتقاد از اين تاويلات انتفاع تمام يابند و باعث رستگارى اين اسير بند نفس آيد.
بحق النبى و آله و اهل بيته و صحبه - صلوات الله و سلامه عليهم اجمعين -.



next page

fehrest page

back page